دست های مرگ روی شونه م سنگینی میکنن...
به نظر زمان زیادی نمونده...
ولی اگه اینطور هم باشه
چیزی از دست نخواهم داد...
زندگی سرشار از رنج،عزلت و فراق بود...
هر شیرینی ته طعم تلخی داشت
هزار برابر شیرینیش، تلخیش برام موند...
هر تصوری، آرزو و رویایی داشتم رو سرم خراب شد
خوب بودم و خوب موندم...
خواستم تغییر کنم ولی ذات رو نمیشد تغییر داد...
فقط امیدوارم بعد مرگ هیچکس عزیز نباشه.
+ چهارشنبه بیست و نهم فروردین ۱۴۰۳ 3:1 | احسان |
110...برچسب : نویسنده : ehsan-gomnam بازدید : 2